فرزندان زهرا

فرزندان زهرا
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

دلت امد

03 آذر 1395 توسط فاطمه دماوندي

آمدی گریه کنی شعر بخوانی بروی      نامه ای خیس به دستم برسانی بروی

در سلام تو خداحافظی ات پیدا بود        قصدت این بود از اول که نمانی بروی

خواستی جاذبه ات را به رخ من بکشی           شاخه ی سیب دلم را بتکانی بروی

جای این قهوه ی فنجان که به آن لب نزدی         تلخ بود این که به جان لب برسانی بروی

بس نبود اینهمه دیوانه ی ماهت بودم؟            دلت آمد که مرا سر بدوانی بروی؟

جرم من هیچ ندانستن از عشق تو بود       خواستی عین قضات همه/دانی بروی

چشم آتش! مژه رگبار! دو ابرو ماشه!            باید این گونه نگاهی بچکانی بروی

باشد این جان من این تو، بکُشم راحت باش        ولی ای کاش که این شعر بخوانی بروی

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: دل نوشته... لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

فرزندان زهرا

فرزندان زهرا
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شعر کوتا.....
  • دل نوشته...

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس