وجدان .....
ميشود آرمان حسين بن علي (عليهما السلام) را در تمام زندگي جاري كرد، ولی به وعدههای «گندم و جو» یزیدی تکیه نداشت!
ميشود راه جهاد را برگزيد و راحتطلبي را كنار گذاشت.
ميشود حتي با پاهاي بستهشده هم قيام كرد، ولي با دست باز توافق ننگين را امضاء نکرد!
ميشود چند تكه استخوان شد و برگشت و عدهاي را خوشحال نمود، ولي نميشود جسم پر تواني داشت و با وعده و وعید گرفتن از جانب دشمن به كشورت برگردي و خبر از تركبرداشتن تحريمهايي بدهی كه خوابش را هم محال است ببيني!
ميشود با همين تكهتكه استخوان و پوتین هم دلِ «بيبيِ» چشم به راه را خوشحال كرد، ولي با از دستدادن منابع ارزشي ميهنمان، «بيبيسيِ خائن» را خوشحال نکرد!
ميشود با پوتينهاي خاكي و پاره، از خاك وطن دفاع كنیم، ولي با كفشهاي چرمي و روغني با دشمني كه سالهاست وجود ايران كَلافهاش كرده قدم نزني و با لبخندهايت راضي به هر توافقي نشوي و حرف رهبرت كه هنوزم به ادامهی مذاكرات خوشبين نيست، باور داشته باشي!
ميشود غواص بود و در آب بزني و با صدها دعا و صلوات در آن هوای سرد، به فكر سلامتي رهبر و از دست نرفتن يك وجب، حتي يك سانتيمتر از خاك وطنت باشي، ولي ديپلمات نباشي و همان سختي جنگ را نديده بگيري و براي دستيابي به هر امتيازي، چندين سانتريفيوژ را از دست بدهي و خون شهدای هستهای را پایمال کنی!
ميشود هميشه به فكر جهاد بود و به فرمان رهبرت جهاد نظامی را جدی بگیری، ولي نمیتوانی تيم چندنفرهاي داشته باشي و عرصهی جنگ اقتصادي را نبينی و مدام اين قاره و آن كشور و محله رفت و آمد داشته باشی تا بالاخره نتيجهاي از مذاكرات بگيري که عزت ملتت فروخته شود!